سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جوان ایرانی
 
قالب وبلاگ

 به نام خدایی که بی نهایت به اومدیونم


یجایی توو زندگی یهو باید دکمه استوپ(دیگه از این ایراد نگیرید فعلا حوصله ندارم) رو زد،دکمه استوپ همه چیزو... بعدش به خودت بگی بالاتر از سیاهی هم مگه رنگی هست؟ نه ولی همیشه اوضاع میتونه از اینی که هست هم بدترم باشه اینو تک تک دست نوشته هام تووی او سررسید قدیمی ثابت میکنه:))،بگذریم باید بعضی وقتا ایستاد...

آره ایستادم،دارم نگاه میکنم به همه چیز،چی میخواستی؟ چی شد؟ کجایی؟ چه میکنی؟

یه لحظه تمام اتفاقای این چند سال مرور شد،روزای سختی بود تا بتونم جمعش کنم چند سال طول کشید و هر روز در تلاش برای جبران بودم،هروقت خودم رو توو آینه نگاه میکردم میگفتم نمی بخشمت،از اوج به قعر رسیده بودم،هنوزم اون روزا برام سواله،اون روزا خیلی چیزا رو ازم گرفت و من تمام این سال ها تلاش کردم از نو خودم رو بسازم،از دست رفته ها رو به دست بیارم،من برای ایستادن روزا و شبای زیادی جوون دادم،پشت خنده هام بغض بود،تووی سکوتم جنگ با خودم بود؛بلاخره یه روز بعد سال ها به خودم گفتم می بخشمت اگر تلاش کنی،اگر جبرانش کنی...

این روزا از هیچی راضی نیستم،این روزا خودم نیستم،دلم اون آدم سخت و سرد رو میخواد،همون که سخت باور میکرد،سخت قبول میکرد،همونی که با تمام درداش محکم راه می رفت و با تموم ویرونی هاش با اعتماد به نفس حرف میزد،همون که انگار یه غروری توو ظاهر و رفتارش بود،همون که می شکست اما محکم تر می ایستاد...

امشب به مغزم گفتم همه فکراتو بریز دور،مگه تو همونی نیستی که معتقد بود "همه ی دنیا بخواد تو بگی نه ،نخواد و تو بگی آره تمومه"؟ پس پای اعتقادت بمون

وقتی خوب نگاه میکنم می بینم درسی که هنوز خوب یادنگرفتم،صبوریه!صبور بودن چیزی که سالها قبل از دستش دادم و حالا نبودش رو با هر بار نگاه کردن به زندگی میبینم!صبر صبر صبر...

سکوت!انگار باید یادبگیرم تو خلوتم هم سکوت کنم!! سکوت در برابر آدم ها توو دنیای بیرون خوب بود اما سکوت توو خلوتم رو نمیدونم!اینجا خلوتم بود،تمام اون سررسیدا و دفترا خلوتم بود...

توو کل زندگیم باید بازبینی کنم،با چیزی که میخواستم فاصله دارم اما خب بلاخره ان شاالله به همشون میرسم...

حس میکنم خسته تر از قبلم،تنهاترم و کمی ضعیف! شاید به قول آقای دکتر دارم پیر میشم :)))

زندگی بالا داره،پایین داره،باید قوی بود و صبور؛نباید خودمون و هدفامون رو توو شلوغی های زندگی گم کنیم...

زندگی ادامه داره و من قوی تر از همیشه می ایستم...

سال هاست که دارم با این چرخه معیوب می جنگم تا خودم رو نجات بدم،توو این جنگ خیلی زخم برداشتم امیدوارم یه روز با تمام این فشارها و درد ها پیروز بشم،لبخند بزنم به تمام این روز ها...

این چرخه لعنتی خیلیا رو بی گناه نابود کرد،نمیخوام منم نابود بشم... 


03:01

21-09-99

 


[ جمعه 99/9/21 ] [ 3:12 صبح ] [ جم می نویسد:) ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

امکانات وب


بازدید امروز: 19
بازدید دیروز: 8
کل بازدیدها: 115184